، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

نازنین زهرای من

جور دیگری باید خواند

از کلیشه گویی خوشم نمی آیدهر چند بهترین حرف ها در آنها پنهان باشد ...اما گاهی کلیشه هارا هم باید جور دیگری خواند.... داشتم آخرین کارهای باقی مانده را میکردم ...چشم هایم انگار میکروسکوپ شده بود وبا وسواس درزهای بین سرامیک هارا با اسکاچ میسابیدم ...سرویس بهداشتی را برق انداختم وبا ذوق تماشایش کردم!!!!!!!!!!!!!دیگرپشت وزیر ماشین لباسشویی ویخچال هم هیچ اثری از گرد وغبار وچرک نبود....شده گاهی یهویی دلتان بلرزد ؟دلم لرزید این همه کار این همه وقت برای کی؟خودم؟؟خانواده ام؟؟مهمانهاییی که چند دقیقه ای مهمانمان بودند؟؟؟؟؟؟؟همه اینها عالی وهمه اش تحسین شده اما..... یادحرف بزرگی افتادم که میگفت !خانه ای که می...
22 اسفند 1393

درد را هم میشود نفهمیدوقتی....

این آخر سالی کارهای خانه به کنار ...صورت نامتقارن من هم به کنار،اما تب وسرفه جگر گوشه ام همین جا وسط ذهن وقلبم جا خوش کرده ... دندان ولثه ام را جراحی کرده ام وچشمتان روز بد نیبند...یک سمت صورتم کشیده شده سمت پایین وکنار چانه ام ورمی کرده است دیدنی...دردش را هم توصیف نکنم که دوستان مهربانم غم نبینندو دشمنان نداشته ام شاد نشوند.. برایم عجیب بود وبارها دختر پاک سرشتم را میبوسیدم که وقتهایی که دندان درد امانم را میبرید نه از تب وناله های شبانه اش خبری بود ونه از سرفه های مادرکشش...وقتهایی که نازدانه نیکوسرشتم با چشمهایی که بیماری خمارش کرده بود نگاهم میکردو دست روی لپ بینوایم میکشید ومیگفت مامان دکتر دندونتونو خوب کرد ؟دیودرد از کنار دندان...
20 اسفند 1393

بدون عنوان

به جا نوشت:بعد از نظرخواهی به این نتیجه رسیدیم که علی رغم اینکه نستعلیق حظ بصری فراوان دارد اما وقتی در قالب فضای مجازی قرار میگیرد آنطور که شایسته است خودنمایی نمیکند ...مگر در نمایشی محدود واندک ...پس به خاطرحفظ مقام خطی که به نوعی یک عرق ملی ونشانه ای از آریایی بودن ماست ترجیح میدهم مانند گنج گرانبهایی این دست نوشته ها را قاب کنم وبه نمایش بگذارم....دست نوشته هایی که روح دارند وکنار زیبایی بصری ،لطافت روح را هم به ارمغان می آورند باتشکر از همه دوستان به خاطر نظرات خوبشون  
11 اسفند 1393
1